مشتعل گردانید

مشتعل گردانید

ای سرودهای خفته در جانم

همگی فریاد کنید

ای تشنگی های مدام

بر انگیزانید شور جستن آب

بر پای و به راه کنید

مرا

 

ای شعله های آرزوهای بی حصار

شگفت و بزرگ

مشتعل گردانید

همه ذراتم را

و بروبید از جانم

ملال های سیاه سال های در بندی

 

ای همه درد های خفته در زاویه های وجود

بر شکنید همگی

هر پر چین و حصار وهر زنجیر

هر درو بارو وهر دیوار

از نو به پا ... به پا...

به پایم دارید... به راهم دارید

 

ای زهر خشم های فرو نشسته در جانم

مشتعل گردانید

ای نیرو های سخت سرکوب شده

منفعل و مبهوت شده

در پیکر من

نوید دهید

شوری تازه رسیده در رگهای تنم

تا تا بار دگربر خیزیم و گام نهیم

 

ای زخم های دور و کور

ای حرمان های کودکی ام

همه با هم

در انفجار جدید زندگی ام

 

ره بجوییم و گیریم دست

در نزاع میان نیک وبد

بجز از دفاع زنیک

راهی هست

 

فرح نوتاش

تهران تیر 1372

Book 4

www.farah-notash.com

Comments are closed.