شیار خونین استعمار

شیار خونین استعمار

از زیر نردۀ زندان ... خون گرم

پلپ... پلپ با تپش جاریست

گاه تند و حجیم

گاه آرام...

لیک همواره و پیوسته

خون مردان و زنان و کودکان

 دست ها همگی ... با دستبند بسته

 

بر گسترۀ سینۀ ایران

کشیده استعمار

شیاری خونین ... و ابدی

که می سوزد و می سوزاند

از کشتارهای امروز

تا زخم های خونین ازلی

 

صدور فرمان قتل ها... به عزم استعمار

ولی مجریان پست بی وجدان همگی

از خود فروختگان ایرانی

 

زندان نه... 

سلاخ خانه های شاهان

تا ملایان زن فروش بی ناموس

که نیست مترادف با رذالت شان

 واژه ای در قاموس

 

خون ریخته اند و می ریزند

نه فقط در زندان...

در کوچه... خانه ....خیابان

استخر و حمام

 

توسط مهد علیا

به ناصرالدین شاه

سفیر بریتانیا... رساند پیام

خون امیرکبیر... گرو تاج و اریکه شاهی

تا نه روید...

خیالات توسعه ... و وطنخواهی

 

استعمار... و استبداد

دو روی یک سکه

زندان ... شکنجه و اعدام 

تیر باران... دار

 بخش های تفکیک ناپذیر استعمار             

چون ... ریل ها و قطار

  

اوج  ذلت و زاری

خون فرهیختگانه یک ملت

گرو سلطۀ ملایان... و اریکه شاهی

و روکش دزدی ... و غارت نوکران استعمار

بلوای حجاب ... و آزار زنان ایرانی

نمایش خفت بار جداسازی جنسی

و هیاهوی وااسلاما...

 در مشهد وقم ...ولی اشاعه فحشا

صیغه ثواب دار به دلار

حراج ساعتی زنان ایران ... به زواران عربی

 

چهارده بهمن ...هزار و سیصد و هجده

ماموران ... به دنبال شناسایی جسد

توسط مادر...

جسد ارانی ... دانشمند جوان

در زندان موقت تهران

زمان... دوران اولدوروم های رضا شاهی

لیک ابصار استعمار

به گردن شاهی

...

نگاه مضطرب و سراسیمه مادر

به چهرۀ از شکل افتادۀ پسر

با فریادهای جانگداز

نه...

نیست این پسرم

و طنین مکرر فریاد

در کوریدور های نمور سه و چهار

نه

نیست این پسرم

 

از آن فریاد تا به کنون

فریاد جان خراش هزاران هزار مادر

نه...

نیست این پسرم

 

 دشنۀ خونین استعمار

در قلب مادران ایرانی چه جانگداز

و در مدار زمان... در تکرار

که عبرتی شود...

 و نماند دیگر نشان استعمار

 

نگاه کن مرا خونم

مزه کن مرا شورم

تپشم پرشور بود... برای آزادی

نگاه کن چه جوان ... خفته در گورم

 

چه قلب ها که ایستاد

زیر شکنجه ... در زندان ها و سوله ها

چه مادران که نسوختند در جستجوی ناکام

بین زندان ها و سوله ها

استعمار ولی هنوز

در فرمان قتل و خون

با حیله ها و فتنه ها

 

نوکران استعمار...

همین سلاخان

همین سربازان گمنام امام زمان

 

پناه از یک استعمار...به استعمار دگر

تکرارخفت است و نه تغییر

فریب تازۀ استعمار

خسته از ملا ؟ بفرما شاه

که دوباره بعد از خستگی از شاه

استعمارگران... بر مسند بنشانند... رژیم ملا

پس کی می شود نوبت حاکمیت مردم ما؟ 

 

این پناه... ادامه خون و زندان است

سفارش  داغ و درفش...زنجیر و اعدام

شکنجه و دار است

پیشکش ... خزانۀ ملی به بیگانه

تکرار باج... دزدیهای کلان

تکرار شیون و فقر و زندان است

 

تنها راه نجات مردم ایران 

اتحاد و اتکاء به خود...

حذر از استعمار گران

 با پرچم استقلال  و عدالت

آزادی ... سعادت انسان

 

فرح نوتاش

وین 11.08.2022

کتاب شعر فارسی 9

www.farah-notash.com

Comments are closed.