ستاره های صبح

ستاره های صبح

شعارها نیمه... دهان ها باز

غلطیده به خون

گنجینۀ راز

بی آخرین نگاه ... چشمها بسته

فریاد ها خاموش ...

دیو استبداد ...ظلم بی پایان

جان های بی دفاع ... زخمی و خسته

بی گرمی وداع

گرمند هنوز دستان بسته

 

قلب عاشقان آماج رگبار

تزریق زهری ... بربرییت یی

در تکرار و تکرار

 

آذرخش برق

میدرد قلب سیاه ابر

سپیده دمان ...فرو خفته

امروز بی سپیده است

آسمان شرق          

غرش رعد...

لرزش و ریزش

بربریت و این همه نفرت

طوفانی می نوردد راه

تا کند ویران

چون پر یک کاه

و باران که می ریزد

تمام ابرهای سیاه

تا بشوید خون

از سینۀ زمان

از سینۀ زمین

وسطور دفتر سیاه

 

با ... صدای رگبار

در نیمۀ شعار

همه بیدارند

برعمق فاجعه ...همه آگاهند

تاریکی و بند ... سرای نجوا

آه ها پی در پی

ستاره های صبح

از کجا و کی

اشک ها ...رودها

 

فرح نوتاش

تهران مرداد 1372

Book 4

www.farah-notash.com

Comments are closed.