دست لرزان یک کودک

دست لرزان یک کودک

 

من وجدان خفتۀ توام....

که بیدار می شوم

من همگی خود توام...

که از درد بی تاب می شوم

من فرو شکسته ناله و آه و اعتراض تو ام

 که بی هراس فریاد می شوم

من دگرنه من... نه من... نه تن

همگی شعله های عصیان تو می شوم

در انتظار ... که تو کی

پیله های وحشت خود ...می دری جانان من

و آزاد می شوی

 

در سرسام حراج بردگان جنسی عجوزگان

وقعر تاریک مردگان هزاره ها

با اضطرابی کشنده ای می گردم ...

به دنبال وحشت زده پیکری کوچک

دست لرزان یک کودک

 

ضربان دردهای انباشت شده

در صدایی بم و خفه...هوررر... هورررر

در سلطه سر نیزه های سکوتی جانخراش و بس مهلک

لیک  به درجه انفجار نزدیک شده

 

نهراسیم از هرزه اوباشان

که خود فروخته گان همگی

 در وحشت اند از قدرت زنان

 

این طنین آوای قدرت زنان است

که می رسد بگوش....

 

من قدرت زنان ام

من طپش های امید فردایم

مهراسید از اوباشان

من آوای نجات بخش فردایم

مهراسید از اوباشان

قدرت زنان ام...نیروی بالنده

پاک و پویا... تازه نفس

 گسترده ام بال بر عرصۀ جهان

شجاع ام و پر تدبیر

صاعقه وار می زنم آتش

به جان نوکران پر تزویر

ضد... جنگ افروزان امپریالیسم ام

و نیست پرچمم رنگی

نشانم کبوتر صلح وطرح صورت یک زن

که بزودی خواهد نشست

به روی هر چه پرچم است به زمین

 

فرح نوتاش

Feb 2017 وین

‌Book 7

www.farah-notash.com

Comments are closed.