خط سرخ زندان فشافویه

خط سرخ زندان فشافویه

در زندان فشافویه ... آب نبود

بهداشت نبود ...

حرمت به جان و تن انسان زندانی نبود

هرچه بود... ناروا بود

لیچار و تجاوز بود... چاقو بود

 

همه درد ها بی درمان

فتنه ها جان خراش و پیوسته... بی امان

که می ریخت بی دریغ

بر صفحۀ ایستای زمان

 

و نعرۀ زندانی ...

زیر ضربات چاقوی قاتلان با وعدۀ آزادی

نه شباهتی به ناله داشت و نه درد

فقط... فریاد غریبانۀ ملتی بود جان به لب

و صدای انفجار هزاران هزار زخم عمیق

نانوشته تا اکنون ...

ونا گفته خواهد ماند تا به ابد

که ممتد بیرون می زد... از گلوگاه جان

و در اوج قدرت می چرخاند

با سرعتی بی مانند و فنری... گردونۀ ایستای زمان

تغییر می داد و ... خود عین تغیر بود و بیداری

 

خلاصه می شد سرکوب ملتی

با وحشیانه ترین طرفند

در ولع ضرباتی تند و بی وقفه

بر پیکر و شاهرگ وقلب جوان

و طپش تند خون... خون....خون...بود و فوران

از فرود سی و هفت ضربۀ چاقو

که می کشید با خشم و خروش

سی و هفت خط سرخ جداگر ملت و ملا

بر خاک هزاران هزار سالۀ ایران

پیر و خونین ... از فتنه های سیاه سلطه گران

همه خواهان ...

قاتلان و دزدان

با حجاب سیاه استعمار

در مکتب انگلیس خوانده فتنه...

جمیع ملایان

 

 

فرح نوتاش

وین   14 .06. 2019

کتاب شعر 9

www.farah-notash.com

Comments are closed.