جواب به مقالۀ

جمعه 26 اردیبهشت 1404
منبع: در دفاع از کمونیسم
نویسنده: دیمتریس خِکالاکیس
برگردان: داود جلیلی

 فرح نوتاش               جبهۀ جهانی ضد آمپر یالیست         قدرت زنان            21.05.2025

!برای درک مسائل سیاسی، نیاز به درک حداقلی از ریاضی نیز هست

در گذشته، ترازوها دارای دو کفه بودند. که در یکی سنگ و در دیگری ماده مورد نظر برای وزن کردن گذاشته می شد. و در وسط عامل تراز بود که می بایست، برابری را نشان می داد.

حزب کمونیست یونان در یکی از این کفه ها آمریکا، رهبر کل امپر یالیست های غرب را گذاشته و در دیگر روسیه را ، و سعی دارد به زور عامل تراز را با انگشتان خود نگهداشته و برابری امپریالیست ها را اعلان می کند.

ولی اگر دستش را از روی عامل تراز بردارد، این دو کفه، با فاصله حد اکثر از هم دور می شوند.

چون در یکی، قاتل اعظم ملل جنوب و غارتگر منابع طبیعی آنان از جنگ جهانی دوم تا کنون، آمریکای صهیونیستی است، و در کفۀ دیگر، پیمان شکنان روسی از لنینیسم، که از زمان خروشف تا 1991، آرام انقلاب کمونیستی را ضایع کرده و کمر به فروپاشاندن آن بسته ، و از آنزمان تا امروز در روسیه حکم می رانند. و این ها از هیچ نظر، نه شبیه و نه برابراند. ودر این میانه ، دیدارهای مشورتی پوتین با زاگانف، رهبر حزب کمونیست فدراسیون روسیه، ارزشمند است.

و از طرفی بین صفر و صد ، صد عدد وجود دارد. و صفر با صد برابر نیست. و برابر دانستن صفر با صد، و نادیده گرفتن اعداد مابینی ، نشان از عدم توانمندی ذهنی، در حد معمول است.  

ولی حقیقت کتمان ناپذیر، این است!

که بیماری ضد لنین، ضد اتحاد جماهیر شوروی، و از 1991 ضد فدراسیون روسیه، یک بیماری مزمن همگیر در اروپا و آمریکا شده است. و این خود بخود اتفاق نیافتاده، علت اصلی آن، سرمایه گذاری شدید و  فعالیت همه جانبه امپریالیست های آمریکا و انگلیس، علیه اتحاد جماهیر شوروی و سپس روسیه بوده و هنوز فعال است.

از اروکومونیسم کائوتسکیستی گرفته، تا تروتسکیست های انگلیسی و مائوئیست های آمریکایی، همه دست اندر دست هم، چپ اروپا و آمریکا را فلج کرده اند. و همه با هم در تضعیف اتحاد جماهیر شوروی، همگام و هماهنگ عمل کرده اند.

و حالا برای خالی نبودن عریضه عکس لنین را در سر در سایت هایشان نصب کرده اند ولی در زیر عکس لنین، باز هم با همان منطق ضد لنینی، می خواهند بار امپریالیستی خود را به مقصد رسانند.

و این مرض را که از جنگ جهانی اول، با اوج گرفتن تب کائوتسکی مرتد، به مرضی همگانی تبدیل شده است، همچنان فعال و زنده نگاه دارند.

 دست تروریست های امپریالیست انگلیس، از آستین فانی کاپلان، برای ترور رهبر کبیر انقلاب بلشویک ها، هویدا شده است. و هر جا که سخن از ضربه های ضد اتحاد جماهیر شوروی و اکنون روسیه سرمایه داری می رود، در پشت آن، امپریالیست های آمریکا و انگلیس کف می زنند.

کسی حزب کمونیست یونان را تضعیف نکرد. حزب کمونیست یونان خود، با انتخاب کجراهه ، و کمک به سبک کردن بار امپریالیست ها در کفه ترازو، خود را تضعیف می کند.

احزاب کمونیست اروپا با دیدگاه ضد روسی، نمی توانند ادعای لنینیسم بکنند.

این را کسی باور نمی کند. بیانیه اخیر احزاب کمونیست اروپا، بیانگر همین دیدگاه است.

دوباره همطراز کردن روسیه با آمریکای جهانخوار! کمک به امپریالیسم آمریکا! جنگ امپریالیستها!

برخی از احزاب کمونیست اروپا، مشی ناتو را برای حل مسئله اوکراین و روسیه پیشنهاد کرده اند!

کار احزاب اروپا ، فلج و پاسیو کردن چپ اروپا بوده است. و از آنجایی که دیگر کسی از آن ها حمایت نمی کند، عکس لنین کبیر را در سایت های خود، برای جلب مردم، درج می کنند و پشت آن ، همان سیاست ضد لنینی را دنبال می کنند.

نه خیر…، امپریالیسم خوب و بد وجود ندارد.

ولی امپریالیسم بد وبدتر وجود دارد. وکسی که فرق آن ها را نمی خواهد ببیند، فقط در صدد کمک به بدترین امپریالیست های هار، که همانا آمریکا و انگلیس هستند، می باشد.  

از شما ، آقای” دیمتریس خِکالاکیس  ” کسی تقاضای نوشتن این مقاله را نکرده است. شما خود آن را نوشته و نشر داده اید. آیا صحیح است طبق منطق شما، شما را خود خوانده نامید؟

این منطق بسیارانحصاری و امپریالیستی است! که سخن گفتن را می خواهد انحصاری کرده و در اختیار احزاب امپریالیستی چپ و راست قرار دهد. نه خیر، اعتراض و سخن گفتن، حق همه است. و برای همه آزاد است. و نیاز به دعوت هیچ کس ندارد.

ولی قدرت زنان ، که تحت تیتر ضد امپریالیست مطالب خود را می نویسد ، به چیزی جز مارکسیسم لنینیسم معتقد نیست. و دقیقا برای مرز بندی بین خود، و دیگر کمونیست های امپریالیستی است که، تحت جبهۀ ضد امپریالیست می نویسد.

و البته حق بر آن است که یونان با آن گذشته اسف بار، و بدهی های وحشتناکی که امپریالیست های فرانسه و بانک ها، به کمک خائنین سوسیال دموکرات یونان، وابسته به امپریالیسم بارش کردند، فرق امپریالیست های بد و بدتر را بشناسد و به حرکت مهم جهان، که برای کلکتیویزم در رهبری جهان است پی ببرد. و نه این که ، در منجلاب اروکمونیسم دستو پا زده و به فلج کردن چپ یونان و جهان، با انتخاب کج راهه ها ادامه دهد.

سوال ما این است؟ چرا زمانی که در یوگسلاوی جنگ داخلی بود ، ناتو فورا با مداخله، جنگ را به پایان برد و کشور را به 7 کشور بی ارتش و تسلیحات تقسیم کرد، ولی امروز ایستاده و منتظر است که اسرائیل تمام مردم فلسطین را قتل عام کرده و فلسطین را تصاحب کند؟

چرا احزاب کمونیست ساکت اند؟ چرا برای دفاع از ملتی که بدون حامی دارد در کشور خود قتل عام می شود، متحدا قیام نمی کنند؟

چرا هنوز دارند سنگ هولاکوست را به سینه می زنند و مدافع حقانیت اسرائیل هستند؟!

چرا اروکمونیست ها از بشار اسد، و حضور روسیه به دعوت بشار اسد در سوریه  انتقاد می کردند ولی حالا در مقابل حاکمیت احمد الاشرع معلوم الحال، ساکتند؟!

شما که منتقد حملۀ روسیه به اوکراین هستید، چه راه حلی در مقابل کسانی که توافقنامه های سازمان ملل را زیر پا می گذارند دارید؟!

چرا در مقابل جنگ افروزان آمریکایی که توسط دولت انگلا مرکل توافق نامه های سال های 2014 و 2015 را زیر پا گذاردند برای این که گروه فاشیست های باندرا را آماده حمله به روسیه کنند ، سکوت کردید؟ چرا از حضور نیروهای ارتش انگلیس در اوکراین،کمونیست های اروپا هرگز انتقاد نمی کنند؟

و راه حلتان برای پیش گیری از توهین به ملل، در مقابل عهد شکنی توافقنامه ها چیست؟

شما مدافع صلح اید؟ کدام صلح؟ صلحی که دستاوردش نقض توافقنامه ها و حقارت ملل است؟

آنکسی که قرار داد بین المللی را زیر پا می گذارد جنگ افروز است. چه راه دیگری جز از جنگ برای تنبیه این جنگ افروزان دارید؟ لطفا جواب دهید. مردم احمق نیستند که هی ضربه بخورندو هیچ نگویند. شرف انسان در دفاع از خود ، نشانه بارز انسان بودن است. شما نمی توانید از ملتی در خواست کنید مدام ضربه بخورد و دم نزند. که جنگ بد است . این صلح نیست. این تن در دادن به نکبت است. و دفاع از حقانیت تا مرگ، نشانۀ بارز زنده بودن انسان. شما مدافع کدام صلح اید؟ صلح خفت بار؟

خوب معلوم است که جنگ بد است. از همین منظر باید به توافقنامه های احترام گذاشت.

با عوامانه کردن مسئله، امپریالیست های خوب و بد! ، آب را به نفع آمریکا گل آلود نکنید. آمریکا جنگ افروز بوده، و اکنون نیز با توافقنامه بین اوکراین و آمریکا، از اوکراین، مستعمرۀ دومی برای خود بعد از آلمان در اروپا ساخته است.

ما جنوبی ها راهی جز ماکسیسم لنینیسم نداریم. چون در معرض استعمار مدام امپریالیست هاییم.

آیا شما می توانید خود را از جهنم اروکمونیست نجات دهید و به مارکسیسم لنینیسم واقعی بپیوندید؟

 ما جهان جنوبی ها از پیوستنتان به مارکسیسم لنینیسم بسیاراستقبال خواهیم کرد. 

www.farah-notash.com/womens-power

www.farah-notash.com

Women’s Power

جمعه 26 اردیبهشت 1404
منبع: در دفاع از کمونیسم
نویسنده: دیمتریس خِکالاکیس
برگردان: داود جلیلی

htts://edalat-ml.org

شرایط و تحولاتی که پس از به قدرت رسیدن ترامپ و تجدید آرایش اتحادها در اردوگاه‌های امپریالیستی رخ داده، ظاهراً موجب سردرگمی و آشفتگی در میان کسانی شده است که همچنان باور دارند که سیاست امپریالیستی صرفاً به ایالات متحده محدود می‌شود و این تصور را ترویج می‌کنند که «روسیه‌ سرمایه‌داری ما را نجات خواهد داد».

البته در سوی دیگر، تحلیل‌گران و نیروهای سیاسی بورژوایی نیز درباره این‌که مواضع در داخل اردوگاه اورو-آتلانتیک و موضع «غرب دموکراتیک» در چانه‌زنی امپریالیستی جاری چگونه و چرا شکل می گیرند دچار نوعی «سرگیجه» شده‌اند.

از آغاز جنگ امپریالیستی در اوکراین، گروه‌های فرصت‌طلب و تحلیل‌گران خودخوانده، تلاش کرده‌اند به نام مبارزه «اصیل» ضدامپریالیستی مواضع حزب کمونیست یونان را تضعیف و با ضدآمریکایی‌گری بی مایه و ضدفاشیسم جعلی رقابت کنند. علیرغم «لفاظی انقلابی» آن‌ها، این افراد در مورد این حقیقت که ریشه مشکل در «بنیان» سیستم سرمایه‌داری، یعنی امپریالیسم، نهفته است، سکوت کرده‌اند.

این نیروها «امپریالیسم ستیزی» خود را تنها به مبارزه علیه بلوک یورو-آتلانتیک محدود می‌کنند و دیگر مراکز و دولت‌های امپریالیستی را به‌عنوان «مخالفان» (امپریالیسم) معرفی می‌کنند. خط مشی آن‌ها در عمل مردم و جنبش‌ها را در دام اتحاد با طبقات بورژوا، مانند روسیه، می‌اندازد و ویژگی‌هایی را که ندارند به آن‌ها نسبت می‌دهد، و تشکیل جبهه‌‌ی «متحد نیروهای پیشرو» را مطرح می‌کنند.

آن‌ها برای آن‌که (در نظر هواداران حزب کمونیست یونان یا کسانی که برای مواضع این حزب احترام قائل‌اند)، متقاعدکننده‌تربه نظر برسند، به ادعاهای فریبکارانه‌ای متوسل می‌شوند که گویا مدافع اتحاد جماهیر شوروی و ساختمان سوسیالیسم هستند. برای مدیریت عقب‌نشینی‌ها و ضعف تحلیل نظری – سیاسی خود، که امروزه آنان را به بن‌بست سیاسی و به «آغوش» بورژوازی کشانده است، می‌کوشند حملات خود به حزب کمونیست یونان را به‌دلیل مواضع آن در قبال جنگ، با هدف جدا کردن نیروها از نفوذ آن بازآرایی کنند. البته کسی تردید ندارد که جنبش انقلابی در یونان، با بورژوازی کشور، نظام و دولت‌های آن، ناتو، ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا رو در رو است. اما آیا این ارزیابی ما را به این نتیجه رهنمون می‌سازد که راه‌حل، هم‌سویی با مراکز امپریالیستی‌ای است که در تقابل با اردوگاه یورو-آتلانتیک قرار دارند؟ به عبارت دیگر، آیا پاسخ را باید در جستجوی «امپریالیست خوب» جُست؟

چانه‌زنی‌های امروز ترامپ و پوتین، موضع ایالات متحده در سازمان ملل، گروه هفت (G7) و رویارویی با اتحادیه اروپا بر سر جنگ در اوکراین، بحث درباره بهره‌برداری مشترک از منابع کمیاب موجود در خاک اوکراین، مذاکرات مربوط به پیوستن این کشور به اتحادیه اروپا و ناتو، بار دیگر و به شکلی قاطع تأیید می‌کند که هیچ اتحاد امپریالیستی هوادار مردم وجود ندارد.

هم رو در رویی‌ها و هم اتحادهای میان‌دولتی در چارچوب شرایط امپریالیستی، همواره شکننده و موقتی هستند، چون منافع به واسطه‌ی توسعه نامتوازن تغییر می‌کنند. «درهم‌تنیدگی‌» همین تناقضات است که باعث می‌شود تنش‌ها و تضادها میان متحدان افزایش یابد و هم زمان، دشمنان سرسخت نیز با یکدیگر وارد توافقات دوجانبه شوند؛ دقیقاً به این دلیل که تحولات، مُهر منافع طبقات بورژوا را بر خود دارند. به‌عنوان نمونه می‌توان به اختلافات بر سر تعرفه‌ها، مشارکت در هزینه‌های جنگ و نظایر آن اشاره کرد.

در حالی که مذاکرات درباره آتش بس و توافق‌های صلح در جریان است، به تدارکات جنگی شدت می‌بخشند، اقتصاد جنگی را سازمان‌دهی می‌کنند و پروژه‌های عظیم تسلیحاتی به ارزش صدها میلیارد را به هزینه تمام خلق ها طراحی می‌کنند.
مناسبت لنینیسم

امروز، در صد و دهمین سالگرد نگارش اثر لنین با عنوان زیر پرچم دروغین، میراث او همچنان ارزشمند و راهنمای عمل است. در این اثر، و نیز در مجموعه‌ای از نوشته‌های دیگر که مهم‌ترین آن‌ها امپریالیسم، بالاترین مرحله سرمایه‌داری است، لنین به‌روشنی بیان می‌کند که در شرایط سرمایه‌داری انحصاری، طبقه بورژوازی نماینده گذشته‌ی توسعه اجتماعی است، و جنگ‌هایی که میان بخش‌های ملی سرمایه‌ انحصاری در می‌گیرد، جنگ‌هایی برای تقسیم غنایم‌اند. لنین تأکید دارد که طبقه کارگر، یگانه طبقه‌ای است که می‌تواند رهبری اجتماعی را بر عهده گرفته و پیشرفت اجتماعی را، چه در شرایط صلح و چه در شرایط جنگ، تضمین کند. به بیان دیگر، در برابر دولت و حاکمیت اقلیت، یعنی دیکتاتوری سرمایه که بحران‌ها، جنگ‌ها، فقر و رنج ملت‌ها را تولید می‌کند، راه برون‌رفت، دولت و قدرت اکثریت، یعنی دیکتاتوری پرولتاریا است.

بر این اساس، این دیدگاه که جنبش کارگری دلیلی برای دفاع از این یا آن بورژوازی در جنگ امپریالیستی دارد پذیرفتنی نیست. این موضع هم که طبقه کارگر و پیشتاز سیاسی آن، به بهانه بهره‌برداری از تضادهای درون‌امپریالیستی، خود را به دنباله‌رو بورژوازی یا یکی از اتحادهای امپریالیستی بدل سازند و به طبقه خود خیانت کنند نیز به همان اندازه، خطرناک و فاقد پشتوانه تاریخی است. آموزه‌ی لنینی، برای کسانی که آن را به‌عنوان راهنمای عمل و نه ابزاری برای تحریف می‌پذیرند ، کاملاً روشن است: طبقه کارگر و جنبش انقلابی تنها در صورتی که به هیچ بورژوازی امپریالیستی نپیوندند، تنها در صورتی که بپذیرند که «هر یک (از بورژوازی) بدتراز دیگری‌است»، و تنها در صورتی که خواهان شکست بورژوازی در هر کشوری باشند به خود وفادار می‌مانند.

این مواضع در مورد همه کشورها صرف نظر از قدرت اقتصادی یا نظامی آنان صادق است، و البته کشورهای سرمایه‌داری را هم که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ودیگر دولت‌های سوسیالیستی، و پس از غلبه نیروهای ضدانقلابی و شکل‌گیری طبقات بورژوا، از درون نظم سوسیالیستی سربرآوردند و ثروت خلق‌شده به دست مردم در کشورهای دارای ساختار سوسیالیستی را به تاراج بردند، نیز دربر می‌گیرد. علاوه بر این، در راستای آن‌که بتوان به‌صورت واقعی و مؤثر از تضادها و رقابت‌های امپریالیستی در جهت منافع مبارزه برای سوسیالیسم بهره گرفت، لازم است که مرز خود را به‌روشنی از تمامی اردوگاه‌های امپریالیستی متخاصم جدا کنید. درنهایت این چیزی است که خود بلشویک ها به ما آموختند.

به علاوه، لنین با تاکید بر خطای تقسیم دولت‌های بورژوایی در عصر سرمایه‌داری انحصاری به آن‌هایی که سیاست های امپریالیستی را دنبال می کنند و آن‌هایی که این سیاست را دنبال نمی کنند به‌شدت کائوتسکی را مورد نقد قرار داد. بازتولید مفاهیم همانند به موضع گیری غلطی منجر می شود که گویا در حال حاضر، سیاست امپریالیستی تنها از سوی ایالات متحده آمریکا، که کشوری است که در نظام امپریالیستی بین‌المللی جایگاه برتر را دارد و با تمام ابزارها برای حفظ آن می رزمد دنبال می‌شود.

تحلیل طبقاتی، نظری و سیاسی منسجم حزب کمونیست یونان
حزب کمونیست یونان از همان آغاز، ماهیت امپریالیستی جنگ را از هر دو سو برجسته ساخت و تأکید کرد که جنگ در اوکراین صرفاً نزاعی میان دو دولت نیست. این حزب در برابر این ادعا که سطح کنونی توسعه سرمایه‌داری در روسیه گویا امکان طرح اتهام سیاست امپریالیستی را از میان می‌برد، پاسخی روشن و مستدل ارائه داد.

حزب نشان داد که بورژوازی روسیه، که پس از پیروزی ضدانقلاب، به تحکیم قدرت خود پرداخت، در رقابت‌ها برای بازتوزیع و کنترل بازارها و مناطق دارای اهمیت اقتصادی به‌طور فعال شرکت دارد، و این‌که سرمایه‌داری انحصاری در روسیه، نقش پررنگی در نظام امپریالیستی بین‌المللی ایفا می‌کند.

بر اساس استدلال بالا، دولت بورژوایی روسیه مبتنی بر توان اقتصادی، نظامی و سیاسی خود، به‌طور مستمر سیاستی امپریالیستی را دنبال می‌کند. حزب کمونیست یونان به‌طور مشخص به ضدامپریالیسم و ضدکمونیسم چندلایه‌ای که از سوی محافل امپریالیستی هر دو طرف ترویج می‌شود، واکنش نشان داد و به افترائاتی که علیه اتحاد جماهیر شوروی مطرح می‌شود، پاسخ داد.

از یک سو، به اسطوره‌سازی‌های ناتو درباره «سرکوب ملی» مردم اوکراین و سایر ملت‌های اتحاد شوروی، و از سوی دیگر، به بورژوازی روسیه که منطق «ساختاردهی سرزمینی» اوکراین را با واگذاری سرزمین‌هایی‌که گویا به لحاظ تاریخی به روسیه تعلق داشته‌اند از سوی بلشویک‌ها و حزب‌کمونیست اتحاد شوروی (CPSU) تبلیغ می‌کند. این‌گونه ادعاها چیزی جز تحریف میراث شوروی در مسئله ملی نیست، تحریفی که هر دو طرف برای پنهان‌سازی واقعیت از آن استفاده می‌کنند، یعنی تحریف این واقعیت که پس از دگرگونی‌های ضدانقلابی، سلطه و شکل‌گیری طبقات بورژوا در همه جمهوری‌های سابق شوروی، به‌طور طبیعی به تشدید رقابت و ستیز میان آنان برای تقسیم غنایمی انجامید که پیش‌تر در یک دولت سوسیالیستی واحد، به‌دست مردم شوروی خلق شده بود.

حزب کمونیست یونان مردم را فراخواند تا دست‌آویزهای فریبنده هر دو طرف را رد کنند، هم طرف ناتو که جنگ را به‌نام «آزادی» و «حق تعیین سرنوشت» مردم اوکراین توجیه می‌کند، و هم روایت طرف مقابل را که هدف‌های انحصارات خود را پشت نقاب «نازی‌زدایی» از اوکراین و «حق تعیین سرنوشت» جمعیت روس‌زبان پنهان می‌سازد. حزب کمونیست یونان از سال ۲۰۱۴، با گروه‌های فاشیستی، گردان‌های آزوف، و نقش دولت بورژوایی اوکراین که به کشته شدن هزاران نفر از مردم روس‌زبان در این کشور منجر شد، آشکارا مخالفت کرده است.

حزب کمونیست یونان هم زمان بر این نکته تأکید کرده است که دولت روسیه از فداکاری میلیون‌ها نفر از مردم اتحاد جماهیر شوروی بهره‌برداری می‌کند، و از نمادهای شوروی و کمونیستی به‌منظور بهره‌برداری و تصاحب مبارزه قهرمانانه مردم شوروی علیه آلمان نازی و سایر دولت‌های سرمایه‌داری و مقایسه آن با حمله روسیه به اوکراین برای منافع گروه‌های انحصاری روسی سو استفاده می‌کند.

حزب کمونیست یونان پیشتاز مخالفت با دخالت عمیق کشورمان در جنگ امپریالیستی بوده است. این حزب برمسئولیت‌های دولت دموکراسی نوین و سایر احزاب یورو-آتلانتیک که کشور را به «پایگاهی» برای عملیات‌های نظامی ناتو، ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا تبدیل کرده‌اند تاکید کرده است. اقدام و مداخله این حزب، با معیار روشن طبقاتی ابعادی بین‌المللی دارد

امروز، در شرایطی که جنگ‌های امپریالیستی در بسیاری از مناطق جهان در جریان است، نبرد برای برتری در نظام جهانی امپریالیستی شدت گرفته، و جستجو برای یافتن بازارهای سودآور جهت سرمایه‌های «راکد» و «میدان‌های مین» رکود اقتصادی، رقابت و جنگ تجاری را تشدید کرده است، خطر تعمیم درگیری‌های نظامی و جنگ به‌عنوان ادامه طبیعی سیاست‌ها و منافع طبقات بورژوا افزایش یافته است در چنین شرایطی، تجربه تاریخی بلشویک‌ها که با انقلاب سوسیالیستی راه برون‌رفت از جنگ جهانی اول را گشودند، ارزشی بی‌بدیل دارد. برای جنبش انقلابی کارگران، دراین باره هیچ‌ تردیدی وجود ندارد.

این تجربه و دانش تاریخی، با تکیه بر معیار خالص طبقاتی، همراه با تحلیل‌ها و تبیین‌های نوین حزب کمونیست یونان به کار گرفته می‌شود تا توده‌ها گرفتار اهداف سیاست بورژوایی نشوند، و بدین ترتیب، استقلال طبقاتی و سیاسی طبقه کارگر، با هدف نهایی دستیابی به قدرت خودِ طبقه کارگر، یعنی سوسیالیسم تضمین گردد.

* مقاله‌ای از دیمیتریس خِکالاکیس، که در ابتدا در «ریزوسپاستیس» (رادیکال)، ارگان کمیته مرکزی حزب کمونیست یونان، در روز شنبه ۳ مه ۲۰۲۵ منتشر شد. برگردان به انگلیسی از «در دفاع از کمونیسم»

Comments are closed.