از سینه خاک

از سینه خاک

فرح نوتاش

وین 12\11\1382

20\10\2004

 

آنکه زیر خاک

می کشد فریاد

در تأنی سخت انتظار

پاک رفت از یاد

شد دست به سر

خاکمان بر سر

خاکمان بر سر

 

هق هقش هنوز

می زند در خاک

دریایی تلخ

بار پژواک

شد دست به سر

 

سنگ و انتظار

بلور و دلش

خاک و اشک زده

قالب رخش

ما سر به سر

خاکمان بر سر

خاکمان بر سر

 

آنکه پا بسته

در اعماق خاک

با دستی برون

از سینه خاک

می کشد فریاد

شد مشتی از خاک

می کشد فریاد

شد مشتی از خاک

و دست به سر

ما سر به سر

خاکمان بر سر

خاکمان بر سر

 

در بحث در جدل

در کش و واکش

جانش رفت از دست

خاکمان بر سر

خاکمان بر سر

 

دست برون از خاک

پژمرد

فسرد

افتاد و مرد

 

شد دست به سر

سر به سر

خاکمان بر سر

خاکمان بر سر

Comments are closed.